سبزه

عکس , رمان , شعر ,....

سبزه

عکس , رمان , شعر ,....

به نام تو که آرام بخش تمام آشفتگی هایی...


ساعت هاست از میان قاب پنجره ای غبار گرفته به آسمان سرد و خاموش این شهر مینگرم و در میان این لحظه های غریبانه زیستن به تو می اندیشم، به ثانیه هایی که در میان تمامی نگاه های سخت نامأنوس، نگاهی گرم، پناه آشفتگی هایم گشت و در میان آوازهای یاس، آوایی امید را برای ظلمات وهم انگیز قلبم به ارمغان آورد.

روزها از پی هم گذشت و تو هر روز از قاب خاطرم دور گشتی و در انتهای ذهن خسته از روزمرگی های بی کرانم در صندوقچه ی روزهای نیک  جاودان گشتی....

 امروز، چه بی تاب دلم غریبه ای آشنا را فریاد می کند....

در گوشه ای از خاطرم نامت روشنگر تمام ثانیه های ساکت این پنجره ی غبار گرفته است گویی یادت را چونان تحفه ای از بارگاه کبریاییت برای جانم به ارمغان فرستاده ای.

پرنده ی خیالم چه بی قرار از روزهای ملال انگیز بودن به آسمان ثانیه های نیک زیستن هجرت نموده است و قلبم چه بی تاب بلندایی را فریاد میکند، بلنداییی به عظمت حضورت، تا فریاد آورد :

ببخشای بر من  روزهای آشفته زیستن در فراموشی حضورت ...............

نظرات 1 + ارسال نظر
احسان شنبه 15 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 11:14 ب.ظ http://secret65.blogsky.com

تنها چیزی که به طور کامل می‌تواند تحت سلطه آدمی باشد همانا اندیشه اوست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد