ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
از خوشی های روزگار،
همین بس که آدمیزاد به همه چیز عادت می کند..
به رفتن...
به ماندن...
به داشتن ِ کسی و بعد به نداشتن ش...
به بودن...
به نبودن...
به عشق،
به بی عشقی...
به حرف زدن...
به سکوت...
به دل بستن...
به دل کندن...
به صندلی خالی...
به حضور تازه وارد...
به جای خالی اش حتی...
به خندیدن...
به گریستن...
به استرس...
به آرامش...
به بیکاری...
به کار مدام...
به دلی که دیگر تنگ نمی شود...
به قلبی که دیگر برای کسی نمی تپد...
به زندگی ای که میگذرد...
خوب یا بد...
قبل از اینکه قدم از قدم برداری،
یادت باشد که به همه چیز این زندگی عادت می کنی...
باور کن...
به جای "شناخت" علی و زندگیش و خواندن و فهم نهج البلاغه اش، حبش را بگیر و شناختش را رها کن!! چرا که حب علی بدون شناخت ایجاد "مسئولیت" نمی کند.
علی مجهول و ناشناس مانند بتی هست که می پرستیمش، بی آنکه میان ما و او هیچ ارتباطی وجود داشته باشد.
بی شناختن ، علی چون "دیگران" است!
هرچه می خواهی گریه کن، هو بکش ، عشق و محبت بورز. بی اندکی شناخت، علی را
فرشته کن، خدایش کن، نمیتواند ذره ای در زندگیت تاثیر داشته باشد و
بایستنی بر دوشت بگذارد!
فقط نشناسش! چرا که شناختش مسئولیت آور است!
"شیعه علی بودن" مسولیتهای سنگینی را بر دوش انسان بار می کند –مسولیتی که
از همه مسولیتهایی که مکتبهای آزادیخواهی عدالتخواهی و آزادیبخش بر دوش
معتقدان و پیروان خود می نهد – سنگینتر است.
شناخت علی "ذهنیت" است . حب علی "احساس" است . اما تشیع علی "عمل" است.
م.آ.26دکتر علی شریعتی