سبزه

عکس , رمان , شعر ,....

سبزه

عکس , رمان , شعر ,....

از خوشی های روزگار،
همین بس که آدمیزاد به همه چیز عادت می کند..
به رفتن...
به ماندن...
به داشتن ِ کسی و بعد به نداشتن ش...
به بودن...
به نبودن...
به عشق،
به بی عشقی...
به حرف زدن...
به سکوت...
به دل بستن...
به دل کندن...
به صندلی خالی...
به حضور تازه وارد...
به جای خالی اش حتی...
به خندیدن...
به گریستن...
به استرس...
به آرامش...
به بیکاری...
به کار مدام...
به دلی که دیگر تنگ نمی شود...
به قلبی که دیگر برای کسی نمی تپد...
به زندگی ای که میگذرد...
خوب یا بد...

قبل از اینکه قدم از قدم برداری،
یادت باشد که به همه چیز این زندگی عادت می کنی...
باور کن...

‏هوای حوا
از خوشی های روزگار، 
همین بس که آدمیزاد به همه چیز عادت می کند..
به رفتن...
به ماندن...
به داشتن ِ کسی و بعد به نداشتن ش...
به بودن...
به نبودن...
به عشق، 
به بی عشقی...
به حرف زدن...
به سکوت...
به دل بستن...
به دل کندن...
به صندلی خالی...
به حضور تازه وارد...
به جای خالی اش حتی...
به خندیدن...
به گریستن...
به استرس...
به آرامش...
به بیکاری...
به کار مدام...
به دلی که دیگر تنگ نمی شود...
به قلبی که دیگر برای کسی نمی تپد...
به زندگی ای که میگذرد...
خوب یا بد...

قبل از اینکه قدم از قدم برداری، 
یادت باشد که به همه چیز این زندگی عادت می کنی...
باور کن...‏

در این دنیای بی رحم "عزیز دلِ"هیچکس نشدم. دلم شکست خداوندم...لااقل "عزیز دلِ"تو باشم
بجای خواب های پریشان و زندگی طاقت فرسا،برای من هم خواب های خوش و زندگی خوب بخواه. مگر نمیگویند: خدا بد نمی دهد..خداوندم، دیگر تو نا امیدم نکن

امروز پاییز است...
و من مطمئنم فردا زمستان خواهد بود.
امروز زرد و نمور است...
و من میدانم فردا بی رنگ و یخ زده خواهد بود.
امروز من شکستم و باز گریستم
فردا خواهم شکست و خواهم گریست
و آن قدر در خود تکرار تکرار میشوم.
که دیگر به بهار نخواهم رسید
من میدانم که نخواهم نرسید!!!!!!!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

لی در برابرمان ایستاده، شناختش از "مسئولیت" سرشارمان می کند پس به جای شناخت علی و قبول "مسئولیت"، راه حلی می جوییم و می یابیم!
به جای "شناخت" علی و زندگیش و خواندن و فهم نهج البلاغه اش، حبش را بگیر و شناختش را رها کن!! چرا که حب علی بدون شناخت ایجاد "مسئولیت" نمی کند.
علی مجهول و ناشناس مانند بتی هست که می پرستیمش، بی آنکه میان ما و او هیچ ارتباطی وجود داشته باشد.
بی شناختن ، علی چون "دیگران" است!
هرچه می خواهی گریه کن، هو بکش ، عشق و محبت بورز. بی اندکی شناخت، علی را فرشته کن، خدایش کن، نمیتواند ذره ای در زندگیت تاثیر داشته باشد و بایستنی بر دوشت بگذارد!
فقط نشناسش! چرا که شناختش مسئولیت آور است!
"شیعه علی بودن" مسولیتهای سنگینی را بر دوش انسان بار می کند –مسولیتی که از همه مسولیتهایی که مکتبهای آزادیخواهی عدالتخواهی و آزادیبخش بر دوش معتقدان و پیروان خود می نهد – سنگینتر است.
شناخت علی "ذهنیت" است . حب علی "احساس" است . اما تشیع علی "عمل" است.
م.آ.26دکتر علی شریعتی