-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 7 آذرماه سال 1391 23:28
هزار و چهارصد سال گذشته است و هنوز با یاد لب تو آب را می نوشیم حسین علیه السلام ثابت کرد که پیروزی به زنده ماندن در میدان نبرد نیست ، پیروزی به زنده ماندن قرنها پس از صحنه و میدان نبرد است . زنده تر و محبوبتر از امام حسین علیه السلام چه کسی را می توان نام برد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ صلی الله علیک یا أبا عبدالله ... صلی الله علیک یا...
-
نیلوفرانه
سهشنبه 7 آذرماه سال 1391 22:25
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 2 آذرماه سال 1391 16:47
عجیب حکایتی است! "عزیز" ترین ها - حسین(ع) و یوسف(ع) از "گودال" و "چاه" به آسمان عزت رسیده اند. (دکتر سنگری)
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 2 آذرماه سال 1391 16:46
حسین بیشتر از آب تشنه لبیک بود ، اما افسوس که به جای افکارش زخمهای تنش را نشانمان دادند و بزرگترین درد او را بی آبی نامیدند.
-
شریعتی و عاشورا
چهارشنبه 1 آذرماه سال 1391 18:48
معلم شهید، دکتر علی شریعتی*: شب عاشورا بود ، عاشورای سال 49؛ گفتم بر و م به مجلس ر و ضه ای ، از همین ر و ضه ها که همه جا هست و صدایش از هر کوچه و خانه امشب بلند است. دیدم، ایمان و تعصب من به عظمت حسین و کار حسین بیش از آن است که بتوانم آن همه تحقیر ها را بشنوم و تحمل کنم. منصرف شد م. اما شب عاشورا بود شهر یکپارچه ر و...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 آبانماه سال 1391 22:49
باز باران با ترانه باز باران با ترانه می خورد بر بام خانه ، یادم آرد کربلا را ، دشت پور شور و بلا را، گردش یک ظهر غمگین ، گرم و خونین ، لرزش طفلان نالان، زیر تیغ و نیزه ها را، با صدای گریه های کودکانه، وندرین صحرای سوزان، می دود طفلی سه ساله ،پر ز ناله ، دلشکسته، پای خسته. باز باران، خون یاران، قطره قطره می چکد از چوب...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 25 آبانماه سال 1391 22:16
..گفت " قصد جنگ ندارم فقط آب! ... باور ندارید این دو دست باشد پیش شما فقط آب! ... تیرهایتان به روی دیده فقط آب آب! " ...! و بعد صدای حسین بلند شد فقط آه!!+
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 25 آبانماه سال 1391 22:12
• اگر حسیـטּ یکی از ما بود , علم و بیرق او را و یادبودش را در هر نقطه از زمین بر پا می کردیم و تمام مردماטּ را به مسیحیت دعوت می کردیم . [ آنتینیو - پژوهشگر و کشیش مسیحی ]
-
محرم آغاز میشود اما
پنجشنبه 25 آبانماه سال 1391 21:39
حسین مظلومانه قیام کرد وحسن مظلوم با جگری خون آلود به نظاره ی کودکان اسیر مینشیند قصه از حنجره ای است که فرو خورده به بغض به چند سال پیش فکر میکنم به سالهای تو روزای تابستون عصر به عصر ما دخترای کوچه جمع میشدیم و باراهی مسجد میشدیم اون موقعهایی که تو دهه ی محرم وقتی از جلوی مدرسه دانش رد میشدیم بریم مهدیههیئت بچه های...
-
محرم
پنجشنبه 25 آبانماه سال 1391 21:04
می دانم بابا دو بخش است؛ بخشی در صحرا و بخشی بالای نیزه. اما این که عمو چند بخش است، فقط بابا می داند... مشکـــ و عَلم و دست سه حرف بزرگ عشق اند افسوس که این سه جــــــــــــــدا افتاده...
-
نیا باران
چهارشنبه 17 آبانماه سال 1391 16:46
نیا باران زمین جای قشنگی نیست.. من از جنس زمینم خوب میدانم که گل در عقد زنبور است....! و اما یک طرف سودای بلبل.. یک طرف خال لب پروانه را هم دوست میدارد.. من از جنس زمینم خوب میدانم که اینجا جمعه بازار است و دیدم عشق را در بسته های زرد و کوچک نسیه میدادند.. در اینجا قدر نشناسند.. مردم شعر حافظ را به فال کولیان اندازه...
-
قرار نبوده
چهارشنبه 17 آبانماه سال 1391 16:44
قرار نبوده تا نم باران زد دست پاچه شویم و زود چتری از جنس پلاستیک روی سر بگیریم مبادا مثل کلوخ آب شویم. قرار نبوده این قدر دور شویم و مصنوعی. ناخن های مصنوعی، دندان های مصنوعی، خنده های مصنوعی، آوازهای مصنوعی، دغدغه های مصنوعی... هر چه فکر میکنم میبینم قرار نبوده ما این چنین با بغل دستی هایمان در رقابت های تنگانگ...
-
طنز دانشجویی
شنبه 6 آبانماه سال 1391 00:09
قانون پایستگی واحد :واحد ها نه از بین میروند و نه پاس میشوند بلکه از ترمی به ترم دیگر انتقال میابند ! قانون پایستگی واحد :واحد ها نه از بین میروند و نه پاس میشوند بلکه از ترمی به ترم دیگر انتقال میابند ! تقلب چیست؟یک سری اعمال ننگین در صورت این کاره بودن شخص امتحان دهنده آخر عاقبت خوش وخرمی دارد نوع خاصی از هلو برو تو...
-
خدایا نزار بزرگ شم....
چهارشنبه 3 آبانماه سال 1391 23:11
الو ... الو ... سلام کسی اونجا نیست ؟؟؟ مگه اونجا خونه ی خدا نیست ؟ پس چرا کسی جواب نمیده ؟ یهو یه صدای مهربون بگوش کودک نواخته شد! مثل صدای یه فرشته ... - بله با کی کار داری کوچولو ؟ خدا هست ؟ باهاش قرار داشتم، قول داده امشب جوابمو بده - بگو من میشنوم کودک متعجب پرسید : مگه تو خدایی ؟ من با خود خدا کار دارم ... - هر...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 آبانماه سال 1391 22:05
می دانی !!! یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی "تـعطیــل است" و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت باید به خودت استراحت بدهی دراز بکشی دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و بی خیال ســوت بزنی در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند آن وقت با خودت بگویـی : بگذار منتـظـر بمانند ...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 آبانماه سال 1391 22:04
ای خدای باقر! علم نیست آنچه در نزد مردمان است. علم آن است که مظهرش باقر العلوم است. ما را سنگریزه ای از سلسله جبال علوم باقری عنایت کن! شهادت حضرت امام محمد باقر(ع) تسلیت باد
-
نکته ای جالب در زبان انگلیسی!
جمعه 28 مهرماه سال 1391 23:45
در زبان انگلیسی واژه های FriEND (دوست) BoyfriEND (دوست پسر) GirlfriEND (دوست دختر) BestFriEND (بهترین دوست) همگی سه حرف END (خاتمه) را بهمراه دارند. اما کلمه FamILY (خانواده) سه حرف ILY را دارد که همان مخفف "I Love You" می باشد و جالب است بدانید : FAMILY= Father And Mother I Love You
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 27 مهرماه سال 1391 11:40
آدم به خدا خیانت کرد !! خدا غم آفرید ، تنهایی آفرید ، بغض آفرید . . . اما راضی نشد ! کمی تامل کرد . . . آنگاه “ عشق ” آفرید ! نفس راحتی کشید !! انتقامش را گرفته بود از آدم . . .
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 27 مهرماه سال 1391 11:38
تو کجایی سهراب؟؟؟ آب را گل کردند...چشم ها را بستند و چه با دل کردند... وای سهراب کجایی آخر...؟ زخم ها بر دل عاشق کردند... تو کجایی سهراب؟؟؟ ... که همین نزدیکی عشق را دار زدند... همه جا سایه ی دیوار زدند... ای سهراب کجایی که ببینی حالا دلخوشی مثقالی است...! دل خوش سیری چند؟ صبر کن سهراب...!! قایقت جا دارد؟ من هم از...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 مهرماه سال 1391 11:07
چه کسی می داند که تو در پیله ی خود تنهایی؟ چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی؟ پیله ات رابگشا تو به اندازه ی پروانه شدن زیبایی
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 مهرماه سال 1391 23:49
بازگرد ای روز های کودکی ، بر سوار اسب های چوبکی خاطرات کودکی زیباترند ، یادگاران کهن والاترند درس های سال اول ساده بود ، آب رابابا به سارا داده بود نان را بابا به دارا دارا داده بود ای دبستانی ترین احساس من ، باز گرد این مشق ها را خط بزن
-
عقل زن
پنجشنبه 13 مهرماه سال 1391 11:00
مادر کودکش را شیر می دهد و کودک از نور چشم مادر خواندن و نوشتن می آموزد وقتی کمی بزرگتر شد کیف مادر را خالی می کند تا بسته سیگاری بخرد بر استخوان های لاغر و کم خون مادر راه می رود تا از دانشگاه فارغ التحصیل شود وقتی برای خودش مردی شد پا روی پا می اندازد و در یکی از کافه تریاهای روشنفکران کنفرانس مطبوعاتی ترتیب می دهد...
-
به یاد آن روزها
چهارشنبه 12 مهرماه سال 1391 20:51
دو تا بچه ها، غولی را همراه خودشون آورده بودند و های های می خندیدند. گفتم : «این کیه؟» . . . گفتند : «عراقی» گفتم: «چطوری اسیرش کردید ؟». . . می خندیدند !!! گفتند:« از شب عملیات پنهان شده بود ، تشنگی فشار آورده بهش، با لباس بسیجی های خودمان اومده بود ایستگاه صلواتی شربت بگیره، پول داده بود، این طوری لو رفت » و هنوز می...
-
به یاد آن روزها
چهارشنبه 12 مهرماه سال 1391 20:39
خدایا مرا به خاطر گناهانی که در طول روز با هزاران قدرت عقل توجیهشان می کنم ببخش! . . . شهید چمران
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 12 مهرماه سال 1391 20:38
مگر چشم از زبان صادقانه تر سخن نمی گوید؟ مگر نه اشک زیباترین شعر و بی تابترین عشق و گدازترین ایمان و داغ ترین اشتیاق و تب دار ترین احساس و خالص ترین گفتن و لطیف ترین دوست داشتن است که همه در کوره یک دل به هم آمیخته و ذوب شده اند و قطره ای شده اند نامش اشک؟ دکتر شریعتی
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 12 مهرماه سال 1391 20:36
گفته بودی یا تو یا هیچکس!!!! ولی من ساده انگار فراموش کرده بودم که این روزها هیچکس هم برای خودش کسیست.کسی حتی مهمتر از من......
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 12 مهرماه سال 1391 20:36
خیر سرم بعد 3 ماه دوری به مامانم گفتم بعد ترم دارم میام تهران به بابا نگو که سوپرایز شه . ساعت 7 صبح رسیدم خونه مامانم که خواب بود با کلی فحش دادن به من بیدار شد رفتم تو اتاقم میبینم تبدیل به انباری شده حالا اینا قابل تحمله اما من تو اتاق بودم بابام بیدار شده به مامانم میگه نمیدونی چه کابوسی دیدم همش صدای حسام تو گوشم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 31 شهریورماه سال 1391 19:39
حواست هست؟♪♫♥ شهریور است ...♪♫♥ کم کم فکر باد و باران باش ...♪♫♥ شاید کسی تمام گریه هایش را♪♫♥ برای پاییز گذاشته باشد ..♪♫♥
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 31 شهریورماه سال 1391 19:38
می پسندم پاییز را که معافم میکند از پنهان کردن دردی که در صدایم میپیچد ! اشکی که در نگاهم میچرخد ! آخر همه میدانند . . . که سرما خورده ام ! همین . . . !
-
برای فردا
پنجشنبه 23 شهریورماه سال 1391 19:29
تولدم مبارک فردا تولدمه میرم ثبت نام و زودی میام سراغت