ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
اینم یک شعر از خانم بهبهانی به افتخار اسم خودم
نیلوفری که زورق سیمین بر اب داشت
جا در هزار دایره ، سیم ناب داشت
در سبزه ها ستاره شبنم دمیده بود
در چشمه ها بلور روان ، پیچ و تاب داشت
من بودم و تو بودی و آن سایبان سبز
دلهای هر دو حکم روان از شباب داشت
دست نوازش تو رها بود چون نسیم
بر سینه ای که روشنی و لطف آب داشت
آن بوسه های گرم که بر چهره می نشست
کی آبدار بود؟ که شهد و شراب داشت
هر بوسه نامه ای زنیازی نهفته بود
هر نامه دفتری ز تمنا جواب داشت.
بر بال سبز فام درختان به دست باد
بر ما نثار نسیم و زر از افتاب داشت
میرفت لحظه ها به شتاب و گریز نور
در خاطرم گذشت زمان کی حساب داشت
عشقی که در شکوه به خورشید خنده زد
دیدی که در گریز نشان از شهاب داشت؟
گویی خیال بود وصالی که داشتیم
بیداری گذشته ما رنگ خواب داشت
میگفت شرط سستی بنیان عشق ما
نیلوفری که زورق سیمین براب داشت
سیمین بهبهانی
برگرفته از وبلاگ یادداشتهای یک مالیخولیایی
واااااااااااای چه شعر بااحساسی بود