باز
باران با ترانه
باز
باران با ترانه می خورد بر بام خانه ، یادم آرد کربلا را ، دشت پور شور و بلا را، گردش یک ظهر غمگین ، گرم و خونین ، لرزش طفلان نالان، زیر تیغ و نیزه ها
را، با صدای گریه های کودکانه،
وندرین صحرای سوزان، می دود طفلی سه ساله ،پر ز ناله ،
دلشکسته، پای خسته.
باز باران، خون یاران، قطره قطره می چکد از چوب محملآخ باران کی بباری بر تن
عطشان یاران، تر کنند از آن گلو
را.......
آخ باران آخ باران
کتاب آفتاب در حجاب (سید مهدی شجاعی)