سبزه

عکس , رمان , شعر ,....

سبزه

عکس , رمان , شعر ,....


شب یـلــــدا نشستیم با فک و فامیل طبق معمول خانوما غیبت آقایون سیاسی به به چه بحثای گرمی مـامـانم میگه: برم حافظ بیارم فال بگیریم
پیش خــودم گفتم دمت گرم ننه الان حالو هوامون عوض میشه
مــامــان: حامد جان بیا پسرم بیا این کتابو بگیر
مـــن: (کلی شیک و با کلاس) چشم مامان.
کتابو گذاشتم رو پام حالا همه ساکت شدن میخوان از اشعار حافظ فیض ببرن کتابو باز کردم
یه نگاه به مامانم کردم یه آهههههیی از ته دل کشیدم گفتم مامان این مفاتیح و ببر حافظو بیار
خلاصه تا آخر شب شدیم سوژه خنده فک و فامیل بابا ولمون کننین برین به غیبتتون برسین دیگه
از این مامانا هممون داریم

ادامه مطلب ...

دلم تنگ شده
برای وقتی که می گفتی :دلم واست تنگ شده
دلم تنگه..
برای بودنت
شایدم لبخند خودم
دلم برای همه چیز تنگ شده جز
نبودنت !

روزی مجنون از روی سجاده شخصی‌ که در حال نماز بود عبور کرد مرد نمازش را شکست و گفت:مردک من در حال رازو نیاز با خدای خویش بودم مجنون با لبخند گفت:من عاشق دختری هستم و تورا ندیدم !!!...تو عاشق خدایی و مرا دیدی


خداوندا
برای همسایه که نان مرا ربود، نان
برای عزیزانی که قلب مرا شکستند، مهربانی
برای کسانی که روح مرا آزردند، بخشش
و برای خویشتن خویش ، آگاهی و عشق می طلبم . . .
.


مے گوینـد قِسمتـــ نیستـــ حِکمَتـــ استـــ

... خدایـا
مـَن معنیِ قِسمتـ و حِکمَتـــ را نمے دانمــ

امـا تـو معنےِ طاقَتــــ را مے دانـی ... مـَگــَر نــه ؟؟؟