سبزه

عکس , رمان , شعر ,....

سبزه

عکس , رمان , شعر ,....

درد

عادت ندارم درد دلم را ،
به همه کس بگویم ..! ! !
پس خاکش میکنم زیر چهره ی خندانم.. ،
تا همه فکر کنند . . .
نه دردی دارم و نه قلبی


یه وقتایی میخوای از غم و غصه هات
از بدی و تلخی دیگران
به یک نفر پناه ببری

ولی
تلخ تر میشه اگه
هیچ محرمی واسه دردات پیدا نکنی
و آغوشی واسه گریه کردن نداشته باشی
یا حتی وقتی نخوای با غصه های خودت دیگری رو غمگین کنی
سخته . . .
اما
باید با خودت و تنهایی هات بسازی . . .

خـــــــــــــــدایـــــــــــــــــــــا ....


خـــیـــلـــی هـــا دلـــمــــو شـــکـــســــتــــن


شـب بـیـا بـریـم سراغشون


من نـشـونـت مـیـدم


تـــــو بــبـــخــشــشــون ...


کاشــ گاهـے وقتـآ،
خدا از پشتـہ
اون ابـرآ میآومد بیرونــ..
و داد میـزد:
آهآآآآآآآے دُخ ــتَر
بگیر بشیـنــ سر ِ جـاتــ..
اینقـد ِ غـُر نـزنــ..
همینہ کہ هســ.
.
بـعد یہ چشمکــ میــزدُ،
آروم توے گوشمــ مےگفتــ:
همہ چـے درست میشـ ـ ـ ـه


می گویند : شاد بنویس ...
نوشته هایت درد دارند!
و من یاد ِ مردی می افتم ،
که با کمانچه اش ،
گوشه ی خیابان شاد میزد...
اما با چشمهای ِ خیس ...!