-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 10 بهمنماه سال 1392 23:44
فکر کن دخترا برن جبهه: سحر اون پسره رو بکش...نه خشگله گناه داره سارا اون خشاب ها رو پرکن....وایسا لاکم خشک شه نازنین پس چرا شلیک نمیکنی؟.....بذار موهامو ببندم مریم فردا میریم خط مقدم....وای من چی بپوشم؟؟؟
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 بهمنماه سال 1392 23:11
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 بهمنماه سال 1392 14:12
ﺑﺮﺍﯼ ﺗــــــﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾــﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻣـــﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭﺩ ﻫﺎﯾـــﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺗﻨـــﻬﺎﯾﯽ ﺍﯼ ﮐــــﺎﺵ ﺧﺪﺍ ﮐﺎﺭﯼ ﮐـــﻨﺪ
-
نیلوفرانه
چهارشنبه 2 بهمنماه سال 1392 09:39
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 دیماه سال 1392 11:04
دستهایم به آرزوهایم نرسید،آنها بسیار دورند... اما درخت سبز صبرم می گوید: امیدی هست...دعایی هست...خدایی هست
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 22 دیماه سال 1392 22:33
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 دیماه سال 1392 15:33
صدای خنده خدا را می شنوی ...!؟ دعاهایت را شنیده .. و به آنچه محال می پنداری می خندد .. .
-
نیلوفرانه
پنجشنبه 19 دیماه سال 1392 18:15
حس بدیه بدونی کسانی هستند که از تو ناراحتند و هیچ کاری نتونی بکنی فقط یک جمله خواهش میکنم درکم کنید
-
نیلوفرانه
چهارشنبه 11 دیماه سال 1392 23:52
-
نیلوفرانه
پنجشنبه 5 دیماه سال 1392 01:29
دلم پر کشیده برم دفترم را بردارم و باز هم مثل قبل بنویسم از عشق از همه ی چیزهایی که دوست دارم حتی از مولکولهای پلیمری دور و برم حیف امتحانا وقتم را گرفتن ...چقدر دوست دارم یک روز پایان دومین دفتر نوشته هام را قلم بزنم .
-
نیلوفرانه
پنجشنبه 5 دیماه سال 1392 01:25
-
نیلوفرانه
دوشنبه 25 آذرماه سال 1392 20:04
خدایا خسته ام .خیلی بیش از انچه فکرش را بکنی برای یک نگارنده هیچ دردی بالاتر از آن نیست که توان به تصویر کشیدن رنج های قلب شکسته اش را نداشته باشد و یا خواننده ای نیابد که از میان سطور امیخته به اندوه فریاد سکوتش را به جان او رساند.............
-
نیلوفرانه
پنجشنبه 14 آذرماه سال 1392 22:57
-
نیلوفرانه
سهشنبه 12 آذرماه سال 1392 00:10
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 آذرماه سال 1392 22:17
god ,only you know how can help me
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 آذرماه سال 1392 23:13
دخترم هیچ کس و هیچ چیز دیگر در این جهان نمیتوان یافتکه ارزش آنرا داشته باشد که ناخن پای خود را به خاطر ان عریان کنی ،برهنگی بیماری عصر ماست . به نظر منتن عریان تو باید از ان کسی باشد که روح عریانش از ان توست. (چارلی چاپلین ) ممنون از فاطمه دوست عزیزم که الان این پیام را برایم فرستاد.
-
نیلوفرانه
جمعه 8 آذرماه سال 1392 01:07
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 16 آبانماه سال 1392 23:20
باز باران با ترانه میخورد بر بام خانه یادم آمد کربلا را، دشت پرشور و بلا را، گردش یک ظهر غمگین، گرم و خونین، لرزش طفلان نالان، زیر تیغ و نیزه ها را، با صدای گریه های کودکانه وندرین صحرای سوزان، میدود طفلی سه ساله پر زناله ، دلشکسته ، پای خسته باز باران ، قطره قطره،، کی بباری برتن عطشان یاران ترکنند از آن گلو را آخ...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 16 آبانماه سال 1392 23:17
پدرانه... فرمود: گریه نکن. غریبی نکن. از این پس من برایت پدری میکنم. خواهرم هم، بجای مادر تو برایت مادری میکند. دخترانم را هم، خواهران خودت بدان. این جملات را امام حسین علیهالسلام به دخترک حضرت مسلم فرمود! وقتی که در یکی از توقفهای کاروان عاشورائیان، خبر شهادت حضرت مسلم علیه السلام را آورند برای زمزمهی روضه حضرت...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 16 آبانماه سال 1392 08:05
دلم بدگرفته!
-
پیرمرد و دختر
پنجشنبه 2 آبانماه سال 1392 00:20
فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه روی یک آب نمای سنگی . پیرمرد از دختر پرسید : - غمگینی؟ - نه . - مطمئنی ؟ - نه . - چرا گریه می کنی ؟ - دوستام منو دوست ندارن . - چرا ؟ - جون قشنگ نیستم . - قبلا اینو به تو گفتن ؟ - نه . - ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم . - راست می گی ؟ - از ته...
-
آهنگری که روحش را وقف خدا کرده بود
پنجشنبه 2 آبانماه سال 1392 00:09
آهنگری پس از گذراندن جوانی پرشر و شور، تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند. سالها با علاقه کار کرد، به دیگران نیکی کرد، اما با تمام پرهیزگاری، در زندگیاش اوضاع درست به نظر نمیآمد. حتی مشکلاتش مدام بیشتر میشد. یک روز عصر، دوستی که به دیدنش آمده بود و از وضعیت دشوارش مطلع شد، گفت: «واقعا که عجبا. درست بعد از این که...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 مهرماه سال 1392 12:53
28 روز تا روضه ارباب ایستاده و آرام ... آرام وارد کاخ والی مکه می شود،ایستاده و سربلند... با نگاه حیدریش والی را از چشم می گذارند ... آفتاب از پنجره کاخ به چهره زیبای حسین می تابد و همه جا از قدوم مبارکش نورانی گشته است ...عظمت حسین ،عظمت فاطمی حسین ،والی را که قصد دارد از او بیعت بگیرد ،به لکنت انداخته است... به او...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 مهرماه سال 1392 23:22
گاهی اوقات فقط دلت میخوادبخندی گاهی فقط اشک گاهی هم فقط میخواهی فریادکنی
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 3 شهریورماه سال 1392 23:34
١٢روز تا بازگشت
-
مـن ایـــــرانــــــــی ام !
دوشنبه 28 مردادماه سال 1392 11:12
مـن ایـــــرانــــــــی ام ! نامـم "عــربـی" اسـت ... اتـومـُبیـلــم "ژاپـنـی" تــرجیـعاً پـارچــه لـباسـم فـاسـتـونـی "انـگـلیـسی" غــذای مــورد عـلاقــه ام پـیـتـزای "ایـتـالیـایـی" و عـاشــق سـریال حـریــم سـلـطان "تـرکـی" هـسـتــم ... ایــن الـبـتــه هـمه مـاجــرا...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 مردادماه سال 1392 20:30
کاش گاهی مـــرد بـــودم می شد تنهاییـــم را.... به خیابان بیـــاورم سیـــگاری دود کنم و نگران نـــگاه های مـــردم نباشـــم کاش گاهـــی مـــرد بـــودم می شـــد شـــادی ام را به کوچه ها بریزم.... با صدای بلند بخنـــدم و هیچ ماشینـــی.... برای ســـوار کردنـــم.... ترمز نکنـــد... منبع: .:دختری از نسل کوروش:.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 مردادماه سال 1392 10:36
خدایا یعنی میشه من به آنچه درپلی تکنیک میخوام برسم.میشه دوباره سرراه انتخاب رشته قراربگیرم. یادش بخیرچه روزایی بود.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 15 مردادماه سال 1392 23:09
به کدامین گناه کابوس مهمان هرثانیه ی خوابهایم گردیده به جزای کدامین خطا تانهایت بازجر بایدزیست کاش کسی بودمهرسکوت برلب؛نگاهش همراه،گوشهایش شنوا تابتوان بی سرزنش گفت
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 10 مردادماه سال 1392 12:39
هیچ وقت نمیگذارم توراازمن بگیرندچون تاهمیشه اوج آرزویم خواهی ماند. درانتظاردیدنت روزهابغض میکنم وشبهامی گریم.