-
گلچین اس ام اس با موضوع بوسه
پنجشنبه 28 بهمنماه سال 1389 15:44
غمگین تر از همیشه تو ا بوس میکنم این لحظه را به عشق شما بوس میکنم اینقدر عاشقانه دلم تنگ میشود گاهی تو را شبیه خدا بوس میکنم امیدوارم تو خونه پماد سوختگی داشته باشی چون برات یه بوس داغ فرستادم ! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ببخشید ، میشه یه بوس بندازی !؟ ” کانون بوس ندیده ها ! “ * * * * * * * * * *...
-
رمان همخونه ادامه فصل ۴۳تافصل ۴۶
پنجشنبه 28 بهمنماه سال 1389 11:06
حواستون باشه. یلدا خانم رو هم زیاد بیدار نگه ندارید... شب به خیر. بعد از رفتن او کتی بسراغ ضبط رفت و آهنگ ملایمی گذاشت تا به جمعشان حال و هوای دیگری بدهد. حواستون باشه. یلدا خانم رو هم زیاد بیدار نگه ندارید... شب به خیر. بعد از رفتن او کتی بسراغ ضبط رفت و آهنگ ملایمی گذاشت تا به جمعشان حال و هوای دیگری بدهد. در مورد...
-
عکسها و توضیحات کاملی و ناخوانده ای از روز ولنتاین
پنجشنبه 28 بهمنماه سال 1389 10:53
افسانه والنتین و تاریخچه + رسوم والنتین Valentine's Day روز والنتین یا والنتاین، (روز عشاق و یا روز عشقورزی) در فرهنگ مسیحی سده های میانه و سپس فرهنگ مدرن غربی روز ابراز عشق است. این مناسبت هر سال در روز ۱۴ فوریه (۲۵ بهمنماه و بعضی سالها ۲۶ بهمنماه) برگزار می شود. سابقهٔ تاریخی روز والنتین به جشنی که به افتخار...
-
آزمون زن زلیلی
پنجشنبه 28 بهمنماه سال 1389 10:48
با خانومت داری از یه مغازه لباس فروشی دیدن می کنی و ایشون از یه لباس 250.000 تومنی خوشش میاد: الف- زود با هم میرین تو مغازه ... 1. با خانومت داری از یه مغازه لباس فروشی دیدن می کنی و ایشون از یه لباس 250.000 تومنی خوشش میاد: الف- زود با هم میرین تو مغازه و تمام حقوق یه ماهتو دو دستی تقدیم صاحب مغازه می کنی و تا آخر...
-
سرعت واقعی اینترنت شما چقدر است؟
سهشنبه 28 دیماه سال 1389 18:41
وقتی به اینترنت متصل هستید، تصویری از دو رایانه بسیار کوچک در سمت راست پایین صفحه نمایش ( قسمت Tray ) ظاهر می شود. سرعت واقعی اینترنت شما چقدر است؟ وقتی به اینترنت متصل هستید، تصویری از دو رایانه بسیار کوچک در سمت راست پایین صفحه نمایش ( قسمت Tray ) ظاهر می شود. اگر موس خود را روی این دو رایانه نگه دارید ( یا روی آن...
-
با تو هستم در این لحظه ! با تو هستم
سهشنبه 28 دیماه سال 1389 18:39
با تو هستم در این لحظه ! با تو هستم خیالم با خیالت گره خورده . نفسم بی مهابا می زند . تند ، تند و تند تر با تو هستم در این لحظه ! با تو هستم خیالم با خیالت گره خورده . نفسم بی مهابا می زند . تند ، تند و تند تر گویی سینه ام میخواهد دهان باز کند چه لحظه زیبائیست ، وقتی اولین سلام عاشقانه را بعد از روزها دوری به من میکنی...
-
راز مثلث برمودا
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 19:35
در اقیانوس اطلس، منطقه شگفت انگیزی وجود دارد که تاکنون، تعداد زیادی از هواپیماها و کشتی ها، بی آنکه نشانه ای از خود برجای گذارند، به طرز اسرارآمیزی در آنجا ناپدید شده اند. راز مثلث برمودا در اقیانوس اطلس، منطقه شگفت انگیزی وجود دارد که تاکنون، تعداد زیادی از هواپیماها و کشتی ها، بی آنکه نشانه ای از خود برجای گذارند،...
-
فرصت نشد بهت بگم ........
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 19:29
توی قلبت جایی واسم نیست نمی گم کسی رو داری اما دیگه باورم شد که می خوای تنهام بذاری فرصت نشد بهت بگم ........ توی قلبت جایی واسم نیست نمی گم کسی رو داری اما دیگه باورم شد که می خوای تنهام بذاری دیگه دستاتو ندارم دیگه چشمات مال من نیست اون نگاه جستجو گر این روزا دنبال من نیست نمی گم داری می گردی دنبال یه عشق تازه اما...
-
جوک
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 19:18
هری پاتر ایرانی منتشر شد : ۱ـ هری پاتر وسنگ امامزاده ۲ـ هری پاتر و تالار وحدت ۳ـ هری پاتر وزندانی سیاسی ۴ـ هری پاتر و جام رمضان ۵ـ هری پاتر و فرمان ر.ه.ب.ری ۶-هری پاتر و آخوند دو رگه ۷ـ هری پاتر و محفل خبرگان رکه با لره شطرنج بازی میکردند فکر میکنی نتیجه چی شد؟ . . شاه دق کرد!...
-
جوک
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 19:15
از یه لره می پرسن از قفل فرمونت راضی هستی ؟ میگه آره ، فقط سر پیچ اذیتم می کنه !!!!!!!! رژی هستهای حق مسلم.... 1) ماست 2)سرشیر 3) دوغ آب علی 4) اطلس طلایی ------------------------------------------------------ معلمه سر کلاس میگه هرکس خنگه از جاش بلند بشه.یه شاگرده بلند میشه میگه : آقا بخدا ما خنگ نیستیم فقط خواستیم...
-
سخنانی ارزنده و آموزنده از استاد دکتر علی شریعتی
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 19:08
وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است اماچه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن وچه بدبختی آزاردهنده...
-
رمان همخونه فصل 43
پنجشنبه 23 دیماه سال 1389 15:54
تازه وارد محوطه دانشگاه شده بود که سپیده را در انتظار دید. سپیده دختر سبزه رویی بود که همیشه شاد و شنگول بنظر میرسید و با یلدا در حد یک همکلاس خوب دوست بود . جلو آمد و گفت سلام. یلدا خوشگله چطوری؟ Normal 0 false false false false EN-US X-NONE FA فصل 43 تازه وارد محوطه دانشگاه شده بود که سپیده را در انتظار دید. سپیده...
-
دختران هندی
پنجشنبه 23 دیماه سال 1389 15:47
من رقص دختران هندی را.... من رقص دختران هندی را بیش تر از نماز پدر و مادرم دوست دارم چون آنان از سر عشق می رقصند ولی اینها از سر عادت نماز می خوانند.. دکتر علی شریعتی
-
رمان همخونه فصل 41-43
پنجشنبه 23 دیماه سال 1389 15:38
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA فصل40 روز هفتم بهمن ماه یلدا سر ساعت 9 آماده بود . آرایش ملایمی داشت که زیاد محسوس نبود. اما بصورت او طراوت و زیبایی خاصی بخشیده بود. شهاب خانه بود . دیگر صدای شیر آب نمیامد. معلوم بود از حمام بیرون آمده . یلدا کمدش را زیر و رو کرد تا بالاخره چادرش را پیدا کرد. تلفن زنگ زد ....
-
فروغ فرخزاد
پنجشنبه 2 دیماه سال 1389 17:17
فروغ فرخزاد ( ۸ دی ، ۱۳۱۳ - ۲۴ بهمن ، ۱۳۴۵ ) شاعر معاصر ایرانی است. وی پنج دفتر شعر منتشر کرد که از نمونههای قابل توجه شعر معاصر فارسی هستند. فروغ فرخزاد در ۳۲ سالگی بر اثر تصادف اتومبیل بدرود حیات گفت. فروغ فرخزاد ( ۸ دی ، ۱۳۱۳ - ۲۴ بهمن ، ۱۳۴۵ ) شاعر معاصر ایرانی است. وی پنج دفتر شعر منتشر کرد که از نمونههای قابل...
-
دکتر علی شریعتی انسانها را به چهار دسته تقسیم کرده است:
پنجشنبه 2 دیماه سال 1389 17:01
ـ آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نیستند هم نیستند. عمده آدمها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم میشوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند. عمده آدمها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم میشوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند. ٢ـ...
-
«دکتر شریعتی» چگونه نامِ خیابان شد؟
پنجشنبه 2 دیماه سال 1389 16:55
خاطرهای از مهندس محمد توسلی، اولین شهردار پس از انقلاب. چاپ شده در ماهنامهی آدینه، شمارهی ۹۷، دیماه ۱۳۷۳، صفحهی ۶۵. «خیابان قدیم شمیران را مردم در جریان راهپیمائیهای تاسوعا و عاشورا به نام مرحوم طالقانی نامگذاری کرده بودند. از آنجا که حفظ این نام مغایر با ضوابط تعیینشدهی شورای نامگذاری بود این موضوع حضوری با...
-
طرز دوخت شلوار
شنبه 27 آذرماه سال 1389 18:10
پارچه میخریم (تترون راه راه)، به خانه میبریم. پیژامهقبلی را که مادرتان دوخته روی پارچه گذاشته آنرا میبرید. پارچه میخریم (تترون راه راه)، به خانه میبریم. پیژامهقبلی را که مادرتان دوخته روی پارچه گذاشته آنرا میبرید. به خاطر داشته باشید که پارچه را دو لایه کرده باشید. قبل از...
-
تنهایی
شنبه 27 آذرماه سال 1389 18:04
و من چون شمع می سوزم و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند کسی دیگر نمی پرسد که چرا تنهای تنهایم کسی دیگر نمی پرسد که چرا تنهای تنهایم و من چون شمع می سوزم و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند و من گریان و نالانم و من تنهای تنهایم درون کلبه خاموش خویش اما کسی حال من غمگین نمی پرسد و من دریای پر اشکم که طوفانی به دل دارم درون سینه ی...
-
رمان همخونه فصل30-40
شنبه 27 آذرماه سال 1389 17:55
نوشیدن یک نوشیدنی گرم در هوای آزاد زمستان و تماشای یک آسمان صاف و دل انگیز در کنار فرناز و نرگس دقایق لذت بخشیرا برای یلدا فراهم کرده بود. مادر فرناز از داخل خانه فریاد زنان گفت دخترا سرما میخورین. بیاین تو فصل 31 نوشیدن یک نوشیدنی گرم در هوای آزاد زمستان و تماشای یک آسمان صاف و دل انگیز در کنار فرناز و نرگس دقایق لذت...
-
رمان همخونه فصل۳۰
جمعه 26 آذرماه سال 1389 18:17
هفدهم دیماه بود و کسالت از سر روی یلدا میبارید. شب گذشته اصلا از اتاقش بیرون نیامده بود. شهاب هم دیرآمد و به اتاقش رفت. گویی ناخواسته قهر کرده بودند. صدای زنگ تلفن او را به خود آورد. صدای با نشاط فرناز بود که میگفت الو. سلام تنبل خانم خوابی؟ یلدا با بیحالی جواب داد نه بابا. خواب نبودم. هفدهم دیماه بود و کسالت از سر...
-
رمان همخونه فصل 29
جمعه 26 آذرماه سال 1389 18:12
روز شانزدهم دی ماه با این که یلدا شب گذشته تا دیر وقت بیدار بود اما صبح هم حال خوابیدن نداشت. آفتاب کمرنگی توی اتاقش خودنمایی میکرد. یلدا لحاف را تا نیمه ی صورت بالا کشیده بود و دلش میخواست مدتها در همان حالت بماند و در خیالات خوش لذت ببرد روز شانزدهم دی ماه با این که یلدا شب گذشته تا دیر وقت بیدار بود اما صبح هم حال...
-
رمان همخونه فصل۲۸
جمعه 26 آذرماه سال 1389 18:08
هوای گرم و مطبوع داخل اتومبیل در آن شب سرد و برفی برای هر دوی آنها بسیار دلچسب مینمود. یلدا از تماشای برف و آدمهای قوز کرده ای که با عجله راه میرفتند لذت میبرد . بالاخره بعد از مدتها طعم آرامش واقعی را حس میکرد. هوای گرم و مطبوع داخل اتومبیل در آن شب سرد و برفی برای هر دوی آنها بسیار دلچسب مینمود. یلدا از تماشای برف و...
-
رمان همخونه فصل ۲۷
جمعه 26 آذرماه سال 1389 18:02
صبح دل انگیز پانزدهم دیماه بود و یلدا احساس گذشته ها را داشت. مخصوصا وقتی پروانه خانم برای صبحانه خوردن صدایش کرد. با خوشحالی از جای برخاست و از پنجره حیاط را تماشا کرد. برف نمیامد اما همه جا سفید بود مش حسین در حیاط بود و برف پارو میکرد. یلدا به سرعت روسری اش را روی سر انداخت و پنجره را باز کرد و بلند گفت مش حسین...
-
رمان همخونه فصل ۲۶
دوشنبه 22 آذرماه سال 1389 16:49
چهره ی شادمان و سرحال یلدا همه را به وجد آورده بود. پروانه خانم اسفند دود کنان گفت الهی همیشه شاد باشی. دختر! به خدا توی این مدت که امتحان میدادی و ناراحت بودی دق کردم. چهره ی شادمان و سرحال یلدا همه را به وجد آورده بود. پروانه خانم اسفند دود کنان گفت الهی همیشه شاد باشی. دختر! به خدا توی این مدت که امتحان میدادی و...
-
رمان همنونه فصل ۲۵
دوشنبه 22 آذرماه سال 1389 16:46
یلدا سر جلسه ی امتحان نشسته بود و سوالات را پاسخ داده بود. اما انگار دلش میخواست همانطور سر جایش بنشیند. نگاه بی فروغش به پنجره و برفی بود که دوباره آرام آرام بر زمین می نشست. تا سرش را گرداند فرناز را دید که دم در کلاس ادا و شکلک در میاورد و گویی میخواست چیزی بگوید. یلدا سر جلسه ی امتحان نشسته بود و سوالات را پاسخ...
-
رمان همخونه فصل ۲۴
دوشنبه 22 آذرماه سال 1389 16:44
صبح همه جا سفید شده بود و سکوت خاصی بر پا بود. یلدا آرام آرام قدم بر میداشت و پایش را جایی میگذاشت که برفش تمیزتر و دست نخورده تر بود. این عادت بچگی بود. از قدم زدن روی برف های تمیز و یکدست لذت خاصی میبرد و حاج رضا این را میدانست. صبح همه جا سفید شده بود و سکوت خاصی بر پا بود. یلدا آرام آرام قدم بر میداشت و پایش را...
-
رمان همخونه فصل ۲۳
دوشنبه 22 آذرماه سال 1389 16:42
شب 13 دی ماه بود. از رفتن شهاب دو هفته میگذشت و امتحانات یلدا بو به پایان بود. یلدا واقعا گنجایش و تحمل این آخرین امتحان را نداشت. نگاهی سرسری به مطالبی که خوانده بود انداخت و کتاب را بست. هوا خیلی سرد شده بود. از پشت پنجره بیرون را تماشا کرد. گویی برف می آمد. شب 13 دی ماه بود. از رفتن شهاب دو هفته میگذشت و امتحانات...
-
سخننان دکتر شریعتی
دوشنبه 22 آذرماه سال 1389 16:37
آنان که رفتند، آنان که رفتند، کاری حسینی کردند. آنان که ماندند باید کاری زینبی کنند و گرنه یزیدی اند. حسین بیشتر از آب تشنه لبیک بود، اما افسوس که به جای افکارش زخمهای تنش را نشانمان دادند و بزرگترین درد او را بی آبی نامیدند. در روزگار جهل,شعور خود جرم است. و در جمع مستضعفان و زبونان , بلندی روح و دلیری دل , و در...
-
عشاق معروف دنیا
دوشنبه 22 آذرماه سال 1389 16:19
اتللو و دزدمونا(عشاق درام ویلیام شکسپیر) امیر ارسلان وفرخ لقا( عشاق قدیمی افسانه های فولکوریک ایران) اتللو و دزدمونا(عشاق درام ویلیام شکسپیر) امیر ارسلان وفرخ لقا( عشاق قدیمی افسانه های فولکوریک ایران) بهرام و گل اندام(عشاق قدیمی افسانه های فولکوریک ایران) بیژن و منیژه( عشاق شاهنامه فردوسی) پل ویرژینی( عشاق رمان...